رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو
شادی چرا رمیده آتش چرا فسرده
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
می رفت گرد
نیلو فرانه در باد پیچیده تاب خورده
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده
رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده
یک تار مو نبرده
متن آهنگ سینا پارسیان یه پیرزن مرده
متن آهنگ محمدرضا علیمردانی روزگار
سوار ,کولی ,مو ,تار ,باد ,تو ,با خود ,آن سوار ,و با ,تار مو ,خود تو